Monday, July 04, 2005

از آب هم دریغ کردند کوفیان!

مدتها دنبال بهانه بودم که این حرف رو بزنم. با خودم فکر میکردم باشه سر سالگرد شروع این وبلاگ. ولی از شانس روزگار دقیقا همون روزها مصادف شد با اعتصابات همزمان ویولت و نسیم و امید و چند تا دیگه از دوستا! گفتم اینطوری که ناجور میشه، بذار یه وقت دیگه. بعدش هم که همیشه بلاخره انجام کار سخت، سخته و از اون طرف هم خیلی وقتا حرف زیاده توی دل آدم برای گفتن. ولی این بار که تقریبا یک سال از ننوشتن و عدم همراهی حوا میگذره، دیگه گفتم نمینویسم تا وقتی که فرصت و حالی پیدا کنم برای نوشتن این مطلب. این شد که بین نوشته های اخیر فاصله بیشتری افتاد.

مدتهاست که وبلاگ آدم و حوا شده مثل آدرسش، آدم منهای حوا! شاید نحسی اون اسم بوده! شاید صورتک بهتر میدونست که از همون اول لینک اینجا رو به نام «آدم» اضافه کرده بود. ظاهرا درست گِرا گیری نکردم و از هدفم حسابی دور افتادم. (نمیدونم فعلهارو جمع استفاده کنم یا همینطور مفرد!) شاید هم سوارخ رو عوضی گرفتم و باید راه دیگه ای رو پیدا کنم. قضیه ثبت خاطرات و اینها هم که بیخیالی شده دیگه. پس دیگه دلیل چندانی نمیمونه برای ادامه دادن در همین راستا.

دراصل اینجا رو میخواستم برای اینکه بیشتر حرفهای هم رو بفهمیم. شاید چیزهایی رو که به همدیگه نمیگیم یا نمیخوایم مستقیم بگیم، یا حتی آشنایی بیشتر با طرز تفکرات خودمون، چیزهایی که در زندگی عادی روزانه ممکنه بروز نکنه. ولی خوب شاید باز هم مثل خیلی راههای دیگه، روش مناسبی نبوده یا یه جاییشو اشتباه کردم. کسی هم که پیدا نمیشه مشورت حسابی بده. مثلا مثل ذهن سیال (اگه آدرسشو اشتباه نکرده باشم) که رفت تا بیاد و به من در مورد اشتباهات ناجی شدن و راههای جایگزینش بگه!

اولش خوب شروع شد، ولی بعد از یک مدت ننوشتن دیگه حوا حسابی کنار کشید و بهانه آورد. سعی کردم همه جوره بنویسم که همچین فکر اشتباهی از سرش بره بیرون. آخه واقعا که اینطوری نبود. ما چیز دیگه ای میخواستیم. از زمین و زمان نوشتم. از فینگیل کلی نوشتم که میدونستم خودشم دوست داره. ازش بد نوشتم، ازش خوب نوشتم، مستقیم و غیر مستقیم بهش گیر دادم! این اواخر هم که مدتیه سعی کردم حتی با گرفتاریها، تقریبا مرتب بنویسم که شاید روبراه تر شدن وبلاگ و یا دوستان بیشتر، مشوقی باشه. گفتم کاری نداره، ببین همینطوری الکی هم مینویسم. ولی دیگه این حوا به حرف نیومد که نیومد. البته یک چند باری سعی کرد، ولی چه فایده که ادامه نداشت. حتی از کامنت هم دریغ کردند این کوفیان!

اولش فکر کردم که دیگه اصلا نوشتن رو قطع کنم شاید هم فقط گهگدار بنویسم. بعدش هم به این فکر افتادم که جای دیگه و فقط برای خودم بنویسم، تا شاید حتی اگه نتیجه بهتری نگیرم، بتونم راحتتر بنویسم. آخه هرچند که با حوا بقول معروف ندار هستم و در جریان همه چیز و همه کار من هست ولی باز هم گاهی اوقات باید در نوشتن احساسات یا تفکراتم دقت کنم که اشتباه برداشت نشه.

نمیدونم بلاخره چه میکنم، خلاصه خودم هم آخرش نتونستم با خودم به اجماع برسم. (مگه من چیم از این سیاسیون کمتره؟!) بهرصورت به این ترتیب و با این اعترافات این وبلاگ از روند همیشگی خارج میشه مگه اینکه دوباره بشه وبلاگِ آدم و حوا، نه آدم منهای حوا!


آدم