Wednesday, January 18, 2006

کلاف سر در گم زندگی!

میگن یه روزی بدلایل الطاف ویژه‌ای سرنخ این کلاف رو به یک بنده مقرب دادن! بهش گفتن آقا تو هرچی از این کلاف بکشی و نخ باز کنی، در طول زندگیت جلو میری و به زمانهای آینده میرسی. ولی حواست باشه که مثل کلافهای کاموایی اگه جاییشو باز کردی، دیگه نمیشه مثل اولش پیچوند و زمان رو به عقب باز گردوند. بنده مقرب هم سرخوش ازاین کرامت دریافتی مشغول کشیدن نخ و سرگرم شدن با زندگیش میشه. باز میکنه و باز میکنه. بعضی جاها رو به خاطر سختیهاش به سرعت رد میکنه و بعضی جاها رو به امید و هیجان روزهای آیندش. دوران مدرسه پردردسر و تحصیل، دانشگاه و حول و هراس امتحانا و بلاخره فارغ التحصیلی، سربازی لعنتی!، کار، خونه و ماشین، ازدواج، بچه، بزرگ شدن بچه نق نقو!، دوران مدرسه پر دردسرشون و ...
خوب بلاخره یه وقتی به خودش میاد و میبینه که همه زندگیشو در مدت زمان کوتاهی پشت سر گذاشت و عمری ازش باقی نمونده!

زندگی هممون تشکیل شده از همین لحظات تلخ و شیرین، سختیها و درگیریها و دست و پنجه نرم کردن بااون. اگرچه شاید برای اغلب ما ایرانیها بخصوص باید گفت لحظات معمولا تلخ و گاهی اوقات شیرین! ولی بلاخره سختی زندگی برای همه و در همه مراحل هست. اگه آرزوی گذر سریعتر از هرکدوم از این مراحل رو داشته باشیم در واقع فقط داریم از عمر خودمون میگذریم. بهترین کا اینه که سعی کنیم بیشترین استفاده رو از خوشیهای ممکن د رهمون زمان ببریم.

آدم

پ.ن. کارها و گرفتاریهای مختلف، سفر، بیماری و از همه بدتر بی انگیزه بودن باعث این همه وقفه در نوشتن مجدد شد. متاسفم.