Tuesday, March 01, 2005

فراز و نشیب

این هم گذشت. مثل خیلی از ناراحتیهای دیگه که گهگدار پیش میاد و برای مدتی هرچند کوتاه آسمون زندگی رو کدر میکنه. آره دیگه همه میدونن و میگن که از این فراز و نشیبها زیاده. یا مثل معروف که میگن اینا نمک زندگیه! البته نمیدونم این خدا چرا آشی رو که برای ما آدما پخته خوب هم نزده و نمکاش گهگدار گوله میشن میان زیر دندون آدم و یه حالی میدن!!

عذرخواهی سخته. غرور هم زن و مرد نمیشناسه و به نظر من اونایی که فقط از غرور مرد یادشون میاد کم لطفی میکنن. و این موضوع وقتی سختتر میشه که آدم خودشو مقصر ندونه. که این حالت هم معمولا پیش میاد و توی خیلی از اختلاف نظرها و مشاجرات هرطرف هرچقدر هم که سعی میکنه منصفانه به قضیه نگاه کنه بازم نمیتونه به این نتیجه برسه که خودش مقصر بوده. ولی همه این سختیها وقتی با سختی مزمن و فرساینده احساس کدورت و دوری میان دو دلداده باشه قابل صرفنظر کردنه. پس چقدر خوبه که اگه بتونیم همیشه با همه منطقی و مطمئن بودن از قضاوتمون باز هم این احتمال رو بدیم که طرف مقابل هم به همین نتیجه از طرف خودش رسیده باشه. بعدشم سعی کنیم هرطور شده با گامی هرچند کوچیک پیش بریم. و در وقابل هم هرگام هرچند کوچکی رو ببینیم و استقبال کنیم بجای اینکه بخوایم از اون به عنوان یک فرصت در دراه دیگه استفاده کنیم یا بخوایم نقدش کنیم. بهرصورت به نظر من هدف فقط میتونه گذر از اون مرحله باشه و بعدش میشه در شرایط بهتر درصورت نیاز تحلیلها و مذاکرات لازم رو انجام داد!
ولی این مرحله همیشه برای من جای سوال بوده. تا چه حد لازمه در مورد مشکلات ریز شد و تحلیل کرد؟ آیا ریشه یابی و موشکافی همیشه لازمه؟ البته که نه همیشه. برخی زخمها که مشکلی ندارن و فقط زخمن نباید سیخ زد چون فقط دردناکتر میشه. ولی بعضی زخما هستن که مشکل دارن و اون خار رو باید ازش در آورد وگرنه دوباره عود و عفونت میکنه. برای منی که معمولا عادت داشتم مسائل رو موشکافی کنم و حوایی که همیشه دردها و ناراحتیهاش رو خورده و به چنین مباحثه هایی عادت نداره، مشکله جواب دادن به این سوال...

پ.ن. خوشبختانه این دفعه خیلی کوتاه بود ولی تاثیرش روی دل آدم زیاده و از آثارشم این که به این راحتی آدم دست و دلش به نوشتن در این مورد نمیره ولی فکرش برای مدتها مشغول میشه.

آدم