Monday, November 22, 2004

کار و وقت

هفته پر از گرفتاریی رو گذروندم. اگرچه هنوز هم ادامه داره ولی بلاخره در اون حدی شده که بتونم یک نگاهی به اینترنت و وبلاگ دوستان بندازم. ولی امان از گرفتاری!

واما از جمله چیزهایی که خیلی وقتها با خودم مرور میکنم و در موردش فکر میکنم همین قضیه زمان و کار هست. اون چیزی که بلاخره در اثر تجربیات بهش رسیدم و سعی میکنم بقول معروف آویزه گوشم داشته باشم اینکه معمولا کارها قابل فشرده شدن در ظرف زمان هستند. یا ساده تر اینکه حتی وقتهایی که آدم احساس میکنه که خیلی گرفتاره و وقت برای هیچ کار اضافی نداره، بازم میتونه با کمی افزایش فشار، کار جدیدی رو در برنامش بگنجونه. این تجربه رو خیلی از افراد بازها داشتن. مساله اینه که اون فشار چقدر زیاد باشه یا تا چه حد اجبار وجود داشته باشه. و در زمان عدم وجود این فشار که بهتره بهش عزم یا اراده بگیم، کارها مثل گاز هستند که در ظرف زمان موجود ما آزاد باشند. بلافاصله منبسط شده و تمام حجم رو به خودشون اختصاص میدن!

خلاصه اینکه اغلب اوقات نداشتن وقت یک بهانست و انجام یک کار اضافه از اون چیزاییه که میگن ما کردیم و شد! و چقدر بعدش لذتبخشه. (این متن چقدر پر از کلمات مشکوک شد!!)

درضمن اینکه تو این دنیای کنونی که مرتبا چیزها و مباحث جدید مد میشه، خیلی از خبرا بی اهمیت به نظر میان. مثلا اینکه تو این دوره زمونه دیگه کی نون میخوره؟! تازه اگر بخواد بخوره یه ذره از نوع فانتزیش اونم تو کلد ساندویچ! تو نونواییا هم که پره و مفت! مگه نه؟! مگر اینکه کسی درد زندگی واقعی مدل آدم و حوایی رو بدونه و به این مدل خبرا اهمیتی بده.

آدم