Monday, November 29, 2004

بحث و جدل

چند هفته پیش دوتا بحث نسبتا شدید با حوا داشتیم! اگرچه خیلی سخته و فشار روحی زیادی رو به آدم (یعنی هردو) وارد میکنه ولی معمولا وقتی به نتیجه میرسه خیلی شیرینه و رضایتبخش.

یکی از نتایج شیرینی که فکر کنم فقط عاید خودم شد این بود که فهمیدم حوا خیلی فرق کرده. آره وقتی یاد بحثهای اوایل میفتم میبینم خیلی بقول معروف پخته تر شده و چجوری بگم، واسه خودش شیرزنی شده که میشه خیلی بیشتر روش حساب کرد. البته بیان اون تغییراتی که به نظر من رسید با نوشته مشکله. هرچی مینویسم باز میبینم اونی که میخواستم نشد و باید پاکش کنم.
همین که میتونیم مثل دو تا آدم منطقی با هم بحث کنیم و حتی اگرچه این بحث شدت بگیره، باز هم تا آخرش بیاستیم و با هم به نتیجه برسونیمش و هیچکدوممون نبرّیم خیلی خوبه. شاید هرکسی ندونه و نتونه این حرف منو حس کنه.
(بخشی از این تغییرات هم شامل خودم میشه که شاید اگه حوا چیزی به نظرش برسه و بگه بهتر از این باشه که خودم بخوام در موردش نظر بدم)

اون اوایل احساس میکردم خیلی از خودش ضعف نشون میده و خودشو باور نداره. خیلی دوست داشتم هرطور شده این اعتماد به نفس بهش برگرده و واقعا از اون تواناییهای وجودی که داره استفاده کنه و بهتر زندگی کنه. (اگرچه باید اعتراف کنم گهگدار هم وسوسه میشدم که همینطوری بهتره و شاید یه روزی لازم باشه که زورم بهش برسه!!) ولی خوب همیشه سعی کردم که اگه میتونم کمکی در این راه باشم. اگرچه شاید این تغییرات بیشتر ناشی از گذشت زمان و تجارب زندگی باشه، ولی بهر صورت حوای امروز خیلی از حوای دیروز بزرگتره. (البته نه از نظر دور کمر و غیره ها !!!)

آدم