Tuesday, October 12, 2004

زندگی,کار,ارامش

اینجا مردم خیلی با آرامش زندگی میکنند وقتی بچه دار هستند فقط به بچه فکر میکنند و همه برنامه هاشون در راستای بچه ها است و البته همون یک یا دو تا بچه ای رو هم که میخوان پشت سرهم می دارندوبا هم بزرگ میکنند .بعدش که بچه ها بزرگتر شدن و مهد یا مدرسه رفتن ,دوباره برمیگردند سرکاروازکارشون لذت میبرنند ولی خب میشه گفت برای ماها همیشه وقت کمه چون باید بتوانیم در کوتاهترین مدت,بهترین سرمایه رو جمع اوری کنیم که وقتی برگردیم خواهیم دید فرصتهای کاری رو از دست دادیم وخوب میشه گفت که هیچ وقت برای خودمون وبا آرامش زندگی نمیکنیم.
البته فکر کنم خیلی از این احساسات رو خودمون(ایرانیها)تشدید میکنیم همکارو یا میشه گفت هر کسی که با تو منافع مشترک داره تو کنکور,کارو....همیشه دنبال اینکه کار تو رو خراب کنه یا مواظب باشه کارهاشو یواشکی انجام بده که یکدفعه ازش جلو نیفتی.همیشه آدم احساس میکنه یک نفر زرنگتری هم هست که از موقعیتها به بهترین نحو استفاده میکنه و دست امثال بنده هم که خوب کوتاه میمونه.
ارامش چیزی که اینجا هست شما میتونید از بزرگ کردن بچه هاتون لذت ببرید و بعد هم که بزرگ شدن و مستقل تر, حتما یک کاری برای شما هست البته فکر کنم همون کاری که دوست دارین. از حق هم نگذریم یک نکته انحرافی هم هست که ما همه خیلی ایده الیست حتی به کارمون فکر میکنیم ولی خوب اینجا کار کردن در سوپرمارکت ها رو هم کار میدونند و مثل هر شغل دیگه باهش برخورد میشه و هر کاری هم به نوبه خودش شریفه و همینطور صاحب اون کار که خوب این کار رو میخواسته میتونه در همون زمینه خودش کارهای خوبی بکنه وهمه سعی خودش رو میکنه.
از دست این فینگیل,الان کلی حوصله اش سر رفته و غر میزنه دیگه فکر کنم صبرش لبریز شده.


حوا