Friday, April 15, 2005

اینرسی!

جالبه، یه مدت که نمینویسم یا حتی در مورد خاصی نمینویسم، بعدش دیگه دوباره راه انداختنش خیلی سخته. مخصوصا با این حافظه معیوب من! چند روزه هرچی فکر میکنم کمی از فینگیل بنویسیم چیزی به خاطرم نمیاد. ولی چند وقت پیشا که در موردش مینوشتم، همش از ماجراهاش به ذهنم میومد!

البته اینطوری اصلا خوب نیست. از اول هم نمیخواستم که اینطوری بنویشم و فکر میکردم و میکنم که بهتره هرچیزی واقعا اون موقع تو ذهنم هست بنویسم. واقعا که این نوشتن خیلی خوبه. مخصوصا که گاهی اوقات آدم میتونه چیزای خوبی از کامنتها یاد بگیره یا در واقع مشورتی داشته باشه برای مشکلش. مخصوصا خیلی از چیزا رو که آدم نمیتونه تو زندگی واقعی به این راحتی در موردش حرف بزنه یا بحث کنه و افرادی کاملا بیطرف در موردش نظر بدن یا قضاوت کنن. امیدوارم بیشتر بتونم از این جنبه ها استفاده کنم.

این چند روزه گرفتار بودم و حسابی درگیر هروقت اومدم کمی گپی بزنم وقت پیدا نشد. امشب هم باید با عجله میرفتم خونه که گیر یه نفر چت کند دست افتادم که باهش رودرواسی هم دارم! حالا هم قسمت شد میون زمانهای انتظار اینا رو بنویسم! اگه خودش بفهمه که چقدر شیش دنگ حواسم بهش بوده!!

آدم