Friday, May 27, 2005

بلای خانمانسوز!

منظورم تلویزیونه. اصلا قضیه اینترنت و کامپیوتر بجای خودش، این تکنولوژی قدیمی و همچنان پرطرفدار هم دردسریه واسه خودش. مشکل اینه که اعتیاد به تلویزیون مثل سیگاره. هم دم دست تره و هم همه گیره حتی واسه فینگیل خودمون!

همه اون کم وقتیها و دردسرهایی که چند وقت قبل نوشتم، بجای خودش هست و باعث میشه اصلا وقت چندانی برای بودن با هم نداشته باشیم. خلاصه این سر شبها و شبها خودشون به سرعت میگذرن و فرصت چندانی توش پیدا نمیشه، اونوقت تلویزیون میاد و کلی از همون وقت رو هم از بین میبره. هیچی دیگه تا میومدیم اختلاطی کنیم با هم، بلاخره یک برنامه مطلوب یکیمون پیدا میشه و از بازی میکشه کنار. تازه بدیش اینه که اگه هیچ چیز ارزشمندی هم نباشه، طبق عادت و مثل همون قضیه سیگار، بلاخره دست یکی میره طرف تلویزیون و یه برنامه بیخودی شروع به پخش میشه. هرچی باشه بلاخره حواس همه یکی درمیون جلب اون میشه و باز بازی خرابه. تازه چند وقت قبل که فیلمهای متفرقه هم تا میتونستیم گیر میاوردیم و دیگه خودمونو خفه کرده بودیم. خوبه اون یکی به دلایل مختلف لنگ میزنه فعلا. گو اینکه کاش تلویزیون صاب مرده لنگ میزد و حداقل فیلمای بدردخور خودمون میدیدیم!

گاهی اوقات دیگه نزدیک بود با حوا بحثمون بشه. چیزی که به نظر من میومد، اون خیلی بیشتر عادت کرده بود. البته قابل قبوله با توجه به تطابق بیشتر سلیقش با سریالهای تلویزیونی و زمانهایی که در خونه داشت. ولی مشکل زمانی بود که مثلا میدیدم برنامه خاصی نیست ولی خوب مثل همون قضیه معتادا دستش میره طرف تلویزیون و همینطوری یه دور کانالارو میچلونه، و خوب بلاخره همون که گفتم پیش میومد.

بگذریم، خلاصه خوشحالم که فعلا تونستیم اونو هم کمتر کنیم. ولی خوب دیگه ذغال خوب و رفیق بد هنوزم گهگداری پیدا میشه!!

آدم