Sunday, August 01, 2004

شقشقیه!

ساعت نه که شد احساس میکنم خیلی گرسنمه. یادم میاد بعد از شام دیشب که البته دیر هم خوردم، تا حالا فقط دولیوان شیر قهوه و یه کیک خوردم. دوباره دست بکار میشم و هرطور شده یه شامی واسه خودم مهیا میکنم و مشغول به خوردن میشم. صدای زنگ میسنجر منو به طرف خودش میکشونه. با سینی شام میرم و با خوشحالی شروع میکنم به حرف زدن. لحن خشک و بی روح اونور خط منو متوجه برداشت اشتباهم از اون پیام کوتاه میکنه. خوشبختانه بدلیل مشکلات خطوط ایران صدا قطع میشه و حداقل دیکه این لحن بصورت مداوم مشکل رو یاد آوری نمیکنه. حرفای عادی و معمولی باتایپ رد وبدل میشه.

...
+ خوب دیگه چه خبر؟
- هیچی، من که گفتم، حالا تو کمی بگو
+ اینجا هم هیچ خبری نیست
- که اینطور
+ خوب پس دیگه کاری نداری؟
... تو حرفای آخر با یکی دوتا شکل، ناراحتی خودشو یادآوری میکنه. بلاخره بحث کم کم به همون سمت دفه قبل میره.
- من که گفتم که ...
+ درسته، ولی خوب این دلیل نمیشه که ...
- آخه منظور من ...
+ من هم ...
- ولی اینطوری به نظر نمیومد ...
...
+ من باید برم ... منتظره تازه بعدشم باید ...
- اصلا مهم نیست، داریم صحبت میکنیم.
...
+ دیگه داره دیر میشه
- ولی باید ...
...
+ من دیگه باید برم
... دیگه من هم از اصرار بیخود خودم میگذرم و بدون هیچ حرف دیگه، یک علامت خداحافظی و میسنجرو قطع میکنم. اصلا دوست داشتم یک وسیله بود و میشد بزنمش خرابش کنم این وسیله ارتباطی بی روح رو. فقط حرف رو منتقل میکنه بدون هیچ احساسی. حتی این اموتیکونها هم نتونستن این نقص رو بصورت کامل رفع کنن.

و بعدش ناراحتی و تا ساعت دو و نیم علافی و پراکندگی افکار. در مورد همه چیز. خودمون، مسائل جنبی، سوء تفاهمهای الکی، باعث و بانیان اصلی هریک از این جر و بحثها، بی ارزشی خیلی مسائل پیش پا افتاده و در عین حال اهمیتشون در شرایط خاص و ...

فکر میکنم از این شقشقیه ها در همه زندگیها هر از چندگاهی پیش میاد. خیلی کوچیک میتونه باشه و بی اهمیت ولی بر اثر یکسری موارد دیگه، وضعیتش فرق میکنه. بعد خیلی الکی زندگی رو برای مدتی هرچند کوتاه تلخ میکنه. و چقدر سخته گذر از چنین مراحلی. خیلی کوتاهن و الکی ولی حد اقل برای من که تحملشون خیلی سخته. و دو جانبه هم هست فشارش، یکی ناراحتی خودت و دیگه ناراحتی عزیزی که حتی شاید بیشتر از خودت دوستش داری. و میمونی که چکار کنی که هرچه زودتر از این مرحله عبور کنی و یک بار دیگه یکی رو پشت سر بذاری. کوچیک و بزرگ داره ولی همشون مثل همه.

آدم یا حوا؟
اگه بر اساس نوشته های قبلی نخوای پیش داوری کنی، ممکنه هرکدومشون نویسنده این مطالب باشه، چون به هر دو طرف میخوره.