Monday, August 30, 2004

روز پدر ؟!

عید شما مبارک. اصلا کار ندارم روز پدر هست یا نه! یا حتی اینکه کسی این روز رو به عنوان عید قبول داره یا نه! ولی به هر صورت اگه آدم بتونه از هر بهونه ای برای شاد بودن استفاده کنه خوبه. من که امروز خیلی سرحال بلند شدم و احساس میکردم روز خوبیه. امیدوارم برای همه روز خوبی بوده باشه. البته این سرحالی به تبریکات روز پدر و کادویی که گرفتم ربطی نداره ها!

از شما چه پنهون یه مدته احساس کم انگیزه ای میکنم. البته این در مورد کاره ها، واسه زندگی و خانواده و دور هم بودن اصلا هم کم نمیارم. جای شما خالی این آخر هفته ای کلی هم خوش گذشت. شایدم واسه همینه که الان که درواقع شنبه اینجا حساب میشه (دوشنبه) سرحالتر از روزای قبل هستم. نمیدونم چکارکنم که از این حالت خمودگی در بیام و کمی جدی تر به کارا برسم. البته حداقل زوری که در این مبارزه زدم باعث شده که هنوز به وضعیت قرمز نرسم ولی دیگه لب مرزم و کلی کار عقب مونده دارم که اگه دیگه همین روزا به جایی نرسونم، عواقبش سنگین میشه. یه چند پرس آدم با روحیه و انگیزه لازمه که کوک منو هم میزون کنه. این حوای بی انصاف هم که حتی حال یه سلام علیک اینجا رو هم نداره. (تو پرانتزو که نمیخونه یکم ازش بد بگم بلکه سر غیرت بیاد!)

فینگیل بی معرفت هم دیشب به مناسبت روز پدر یه محوطه به شعاع نیم متر رو آباد کرده بود که سر صبحی واسه ما دردسر درست کنه! البته داره خیلی سعی میکنه که خودشو اصلاح کنه!
این تقلید بچه ها هم خیلی جالبه ها. قبلنا که مومن تر بودم ظاهرا نمازم بیشتر روی این فینگیل تاثیر میذاشت یا شاید هم براش تازگی داشت و خلاصه خیلی میومد کنارم که ببینه چکار میکنم و سعی میکرد تکرار کنه. حرکاتش خنده دار و بامزه بود که به سختی و نصفه نیمه کارای منو تقلید میکرد و فیگورهای عجیب و غریب میگرفت. کم کم فهمیده بود که مهر هم در این موضوع اهمیت داره و سعی میکرد که مهر رو از من کش بره در حین نماز! این بود که مجبور میشدم مهرو بردارم و بگیرم توی دستم. آخه حتی اگه خودشم یکی داشت بازم فکر میکرد داریم سرش کلاه میذاریم و این یکی بهتره! خلاصه بعد از یه مدت دیدم که فکر میکنه این هم جزو مراسم نمازه و هروقت خودش داشت ادای این کارا رو در میاورد، خیلی جدی مهرشو هم هنگام بلند شدن توی دستش میگرفت! در ضمن برای جدی بودن سر نماز هم که باز مثلا تقلید بود، در طول مدت اخم میکرد و زیر چشمی این طرف و اون طرف رو نگاه میکرد!!
جالبه کارای بچه ها و گاهی اوقات آدم میتونه مشکلات خودشو دقیقا مثل یک طنز و بزرگنمایی شده توی کارهای اونا ببینه. حیف که دیدن تصویرهای توی این آینه ها خیلی سخته.

اینم واسه حسن ختام و روز عید داشته باشین که کمی بخندین. (شاید هم بعضیا گریه کنن! آخه خاصیت طنز همینه)
در ضمن هرگونه شباهت اسامی و غیره کاملا سهوی بوده و هیچ ارتباطی با کسی ندارد!

آدم