Monday, September 06, 2004

آدم خودخواه!

اولا که راستش چیز دیگه نوشته بودم ناشی از این همه کند و دیر به دیر مطلب نوشتن. ولی بعد از اینکه بقول معروف، هم کشیدم و بلاخره یکم نوشتم، وقت پابلیش کردن یه حالی داد و همش پرید! فدای سر همگی. یه چیز دیگه مینویسم.
راستش حرف توی دلم زیاده ولی همت نوشتنش نیست. مخصوصا که گاهی اوقات وسواس میشم در نحوه و فرم نوشتن و جزئیات دیگه.

بگذریم، میخواستم بگم که من که هرچی فکر میکنم میبینم آخرش این آدمیزاد خیلی خودخواهه و هرکاری رو برای خودش میکنه! (آدمیزاد یعنی تخم و ترکه آدم و حوا و قاعدتا خودشون از این امر مستثنی و خیلی هم خوبن!!) حالا راستش کاری هست که بشه ادعا کرد کسی به خاطر خودش انجام نمیده؟!
فکر کنم توی ادعا در این مورد، ردیف اول باید عشاق باشن. آخه چیزای دیگه رو میشه در ردیف مسائل دنیایی و دون طبقه بندی کرد و کسی که میخواد در این مورد صحبت کنه نمیره سراغ اونا! این عشاق عزیز میتونن از هر فرقه ای باشن. همون عاشقای کلاسیک که آخرش لیلی و مجنون میشن یا اونایی که عاشق خدا هستن و در نهایت یک عشق معنوی در پرستش این منبع لایزال میبینن. به هر صورت میشه موارد مشابه رو هم در همین گروهها یا حتی مستقل در نظر گرفت. ولی آخرش اینکه این اشخاص ادعا میکنن کارهایی رو به خاطر معشوق خودشون انجام میدن که در ظاهر هم کاملا درست به نظر میاد. ولی اگه همه اعمال و رفتار آدمها رو نگاه کنین آخرش به خاطر خودشون و سود شخصی خودشونه.
اون کسی که داره به خاطر معشوق عزیز خودش از خیلی چیزها میگذره و فداکاریهای زیادی رو برای اون انجام میده که در ظاهر به نفع خودش نبوده بلکه حتی گاهی اوقات به ضرر خودش هم هست، بازم داره کاری رو میکنه که دوست داره و از اون لذت میبره. خودش دوست داره و از این احساس لذت میبره که در راه معشوق خودش کاری رو انجام بده، پس در واقع داره یکی از حسهای خودشو ارضا میکنه. اون افرادی هم که ادعای عبادت خدا یا هر چیز دیگه رو دارن و پیش کسوتاشون دیگه ادعای هیچ شوق بهشت یا خوف جهنم هم ندارن، آخرش دارن کاری رو میکنن که ازش لذت میبرن و ارضا میشن، پس نمیشه درش ادعایی داشت!

اصلا آخرش. آدم یا کاری رو میکنه که مجبوره و راهی غیر از اون نداره، که هیچ. یا داره کاری رو میکنه که خودش خواسته و دوست داشته، پس دیگه درش ادعایی نیست. اگر هم بگه دوست نداشتم و کردم به نظر من درست نیست و با منطق جبر و اختیار جور در نمیاد. یعنی اون کاری رو هم که دوست نداشته و با اختیار خودش انجام داده، در واقع پشت پرده ای داشته که اونو بیشتر دوست داشته و باعث انتخاب این راه شده ولی خواسته یا ناخواسته، روی اون پوشیده میشه!

اینو گفتم به دو دلیل. یکی اینکه واقعا این چیزی بود که خیلی وقتها در ذهنم بود و قبولش دارم فقط دوست داشتم برای خودم بازگو کرده باشم و اگه بشه نظر چند نفر دیگه رو هم بدونم که روشنتر بشم. دیگه اینکه گاهی اوقات میخوام حرفایی رو بزنم که ممکنه برچسب خودخواهی داشته باشه. پس بهتر که اول اینو بگم و بعد با خیال راحت حرفمو بگم!

پ.ن. هه هه. اون نوشته قبلیه هم پیداش شد! حالا بیخیال عیبی نداره!

آدم