Saturday, September 25, 2004

خَرخوری!

یکی از چیزای جالبی که معمولا توی ایران میشنیدم و اینجا خلافشو دیدم همین قضیه بود! معمولا توی ایران میگفتن که ماها فرهنگ مشروب خوردن هم نداریم و معمولا ایرانیها در این امر خیلی زیاده روی میکنن (همون خَرخوری خودمون!). خلاصه طبق اون تعاریف من همیشه فکر میکردم که اینجا مثل خیلی از فیلمها فقط یه ته گیلاس بیشتر نمیخورن و خیلی مرتبن خلاصه.
مدتها بود دوست داشتم در این مورد هم بنویسم تا اینکه بلاخره این خبر (کپی همون خبر) باعث شد که بهانه دستم بیاد. فقط میخواستم بگم که بابا من توی این قطارای آخر شب خفه میشم! از بس که بوی الکل شدید میپیچه و حال آدمو جا میاره. میترسم آخرش یه جرقه ای چیزی باعث بشه یدفه همه این منابع الکل خالص آتیش بگیرن. مساله این نیست که من خودم از مشروب و بوش خوشم میاد یا نه یا اینکه میخورم یا نه (به ایناش چکار دارین!) آخه ممکنه یکی که سیگار میکشه یا کسی که توی غذاش سیر میخوره یا همینایی که کلی مشروب میخورن، اون موقع کلی هم حال کنن ولی هرکی که بعدا بخواد بوی بازیافت شده این مواد رو از خروجی (یا هر کجای دیگه) این بنده خداها استشمام کنه، به فیض کامل نائل میشه!

آدم