Friday, September 17, 2004

ایرانیهای غرغرو!

یکی از دوستان تعریف میکرد که یه روز یکی از همکارای خارجیشون ازش احوال پرسی میکنه.

- این احوال پرسی خیلی معمولی پرسیده میشه و در مورد اوضاع کارش جویا میشه.
= "خیلی ممنون. اوضاع خوبه" و شاید یخورده دیگه از همین تاییدات.
- "راستی، مگه شما ایرانی نبودین؟!"
= "چرا، چطور مگه؟!"
- "آخه هر وقت از هر ایرانی حالشو بپرسی یا از کارش بپرسی، اظهار ناراحتی و نارضایتی میکنه و تا حالا ندیدم که کسی از ایرانیا اینطوری جواب بده!!!"

این مساله اصلا توی ایران و بخصوص به چشم ما ایرانیا دیده نمیشه. حتی وقتی چنین چیزی رو هم بشنویم زیاد برامون جلب توجه نمیکنه. ولی اگه بیشتر این خارجیارو ببینیم و باهشون در تماس باشیم (و کمی هم دقت کنیم نه اینکه مثل خیلیا از خارجیا فقط قسمتای لختشونو ببینیم!) اونوقت این قضیه خیلی به چشم میخوره! ماها همیشه شاکی و ناراضی هستیم. همیشه به دنبال پیدا کردن عیب کار و سپس نالیدن از اون هستیم. اونقدر هم به این مساله عادت کردیم که متوجه جنبه های منفی اون نمیشیم و در واقع فکر میکنیم برای حل مشکلات باید هم اینچنین بود.
اگه یاد بگیریم مثل این خلایق باشیم خیلی جنبه های مثبتی داره که اصلا ازش بیخبریم. (همه اینرو واسه خودم هم میگم چرا که خودم هم از هموناشم! و قبلا هم همینجا از این شکایتا کردم!) حداقل منفعتی که از این قضیه میبرن اینه که بیخود اعصاب خودشون و بقیه رو خورد نمیکنن چون این مشکل شدیدا مسریه و روی روحیه همه تاثیر میذاره. اونوقت اینا در آرامش بیشتر راحتتر به روش غلبه به اون مشکل فکر میکنن. مثل ماها ایده آل گرا هم نیستن. همیشه سعی میکنن با ساده ترین و عملی ترین روش به راحتی و فقط تا جای ممکن مشکل رو حل کنن و راهی پیدا کنن که با بقیش کنار بیان.
خدا خیرشون بده و مارو هم هدایت کنه!

آدم