Friday, May 21, 2004

سلام به همه اونهایی که لطف میکنن و این بلاگ رو میخونند امروز کلی عصبی هستم از دست سادگی خودم
البته این اتفاق زیاد برام میافته اینکه من هر وقت کسی ازم سوال میکنه یا میدونم که یک چیز یا اطلاعاتی رو لازم داره بهش میگم و هرچی به نظرم میرسه ,کلا پرحرف نیستم و کمی هم شاید مشکل اجتماعی نبودن، دارم و همچنین شاید بشه گفت صادق هستم.
و بالاخره قضیه از این قراره که همین دوست عزیزمون که دیروز صحبتش بود و از تنهایی به شدت نالان ، کاشف به عمل اومد که بابا چهار تا مثل ما رو تشنه میبره لب چشمه، و تنهایی این جور حرفها کشک.
نزدیک خونه ایشان یک گروه هستن که من اسمشون رو قبلا شنیده بودم و از ایشون که در مورد سوال کردم گفتن که بابا بی خیال من که اصلا نمیرم و اینکه اینها فقط میخوان از ادم اطلاعات بگیرن ولی امروز چند تا از این خانمها به صورت اتفاقی دیدم و اقا گفتن که فلانی که مرتب می یاد.اخه حوا چه کار کنه با این جور ادم ها ، تازه بعدش که تو مثلا می خواستی طرف از تنهایی در بیاری و این هم از ضد حال امروز . من همیشه همین جوری ام دیگه با همه دوستام مثل کف دست هستم و بعد می بینم که ای دل غافل شما رو گاگول گیر اوردن..
اگه واقعا همه سعی کنیم به نفسه خوب باشیم واقعا فکر کنم ایران گلستان شود و اگه به جای حرف عمل باشه چه خوب میشه .و اینطوریه ای ادم ترجیح میده که با همین خارجیهادوست باشه و واقعا اون ها به جای این همه تعارف و تکلف کلی روراستی دارن که ادم احساس راحتی باهشون میکنه نه اینکه ادم با دوستش همیشه فکر کنه که از این دوی ماراتون اطلاعات و پیشرفت الان ازش عقب افتادی.



حوا