Monday, July 05, 2004

مثبت
امروز فکر میکنم اوضاع داره بهتر میشه. فعلا از نظر کارو میگم. امیدوارم جلسه امروز به خوبی برگزار بشه و به نتیجه ای که فکر میکنم برسم.
باید سعی کنم کمی مثبت تر بشم. یک مدت احساس بیهودگی و بی هدفی همه چیزو خراب کرده بود و همش هم تقصیر خودم بود. هروقت آدم خودشو ول کنه همین میشه. توی این زندگی همیشه باید مبارزه کرد. نمیگم جنگید چون فکر میکنم یخورده کلمه تندتری هست. خلاصه اگه هر وقت آدم یکم از این روحیه مبارزه ایشو از دست بده، مشکل چندانی ممکنه پیش نیاد ولی اولین نتیجش اینه که شل میشه و پیشرفت کم یا متوقف میشه.
دلیل خاصی نداره نوشتن اینا جز اینکه باز تکلیفمو با خودم روشن کنم. و خوبه که برای بعد هم یادم بمونه چون مثلا کافیه باز یه دست انداز تو نتایج جلسه امروز پیش بیاد و آدم خیلی چیزا یادش بره.

یکی از مهمترین چیزا که باید یادم بمونه که توی این مدت باعث خیلی از مشکلات و پس رفتها میشد، عقب انداختن کاراست.
آدم خیلی راحت خودشو توجیه میکنه و ردیف کاراشو مرتب عقب و جلو میکنه. ظاهرش خوبه و آدم به راحتی خودشو با این گول میزنه که خوب حالا این کارو فعلا انجام بدم، بعد. اهمیت ارزشی و ترتیب کارا مهمه ولی بعضی وقتها تبدیل میشه به بهانه ای برای عقب انداختن و حتی انجام ندادن برخی کارای ظاهرا کم اهمیت. بعد همین کارای کم اهمیت فکر آدم رو مشغول میکنه و همیشه احساس منفی عقب موندگی کارها با آدم میمونه.
پس لازمه که بعضی وقتها خیلی هم برنامه ریز نبود و کارهای کوچک رو هم با اهمیت و سریع انجام داد. مثلا نوشتن همین متن که اگرچه وقت گرفت ولی یک احساس مثبت ایجاد میکنه که خوب بلاخره یک کار انجام شده و نتیجه داده.

آدم