Friday, July 16, 2004

ای بابا
دوست دارم بنویسم ولی هر وقت شروع میکنم نمیشه. نمیدونم چرا آدم با خودشم بخواد رو راست باشه مشکله ها.
مشغولم مثل همیشه. تغییری در روال ندگی نیست. حوا هم که داره میره سفر اندر سفر. دیگه احتمالا همون تماس تلفنی هم تا مدتی باهش قطع بشه.
شاید چیزی که بیشتر از همه در مورد من نگرانه، خورد وخوراکم باشه که برعکس حداقل این یه مورد مشکلی نیست. مشکل اصلی غذای روحیه که یه مقدار دوزش پایین اومده. خورد و خوراکم بر اثر تجربیات گذشته ای که دارم مشکلی پیدا ن کرده که هیچ، تازه نمیرسم که غذاهای مهیا شده رو بخورم. تنهایی پختن وخوردن اگرچه دل و دماغ میخواد ولی خوب دیگه قول دادم و به زور هم که شده میشینم میخورم.
بهرصورت امیدوارم به اونا خوش بگذره. منم سعی کنم از این فرصت استفاده کنم. (حالا حُسن یا سوء،  بماند!)
 
آدم