Sunday, July 11, 2004

هوا خوری

امروز تقریبا هیچ غلطی نکردم. البته یخورده هم احساس بیحالی میکردم. بیحالی روحی کم بود که بیحالی جسمی هم اضافه شد!
خلاصه نشستم مثل همیشه مدتی خودمو با اینترنت مشغول کردم. بعدشم تماشای فیلم و غیره. خوشبختانه دیشب اگرچه غذای حاضری هم داشتیم و تازه خریده بودم ولی نشستم غذا درست کردم. یک خورشت کدو حسابی. بنابراین برای نهار امروز هم مشکلی نبود و با خیال راحت به نهار هم رسیدم.
عصری با خودم گفتم پاشم برم بیرون هواخوری. همینطوری هرکجا شده ولی از خونه برم بیرون. خوب کجا میشه رفت؟ این دور و بر چیز خاصی نیست. یا خرید یا پارک. اول که رفتم خرید و بااینکه هیچی نمیخواستم، باز کلی خرت و پرت خریدم. خوبه حداقل مجبور میشم برای مصرف اونام که شده، حواسم به خوراک باشه!
بعدشم اومدم برم پارک بشینم، دیدم خیلی خلوته. تعجب کردم که هوای به این خوبی و بعد از بارون چرا هیچکی نیست. ولی خیلی زود فهمیدم. چه پشه هایی دارن اینجا! شاید 5 دقیقه بیشتر نشد ولی این پشه های پررو جلوی چشم خودت مینشستن و نیش میزدن. مثل این مگیاس سمج تو دهات که هرچی میزنی بلند هم نمیشن! خلاصه ظرف کمتر از 5 دقیقه با اینکه حواسم بود که روم نشینن کبابم کردن. بی انصافا کلی هم از روی لباس زدن!
خلاصه برگشتنی مثل این معتادا همش داشتم خودمو میخواروندم و دیگه توبه کردم از هوا خوری. اینم شانس ما از گردش!

آدم