Thursday, July 29, 2004

واین غیبت همچنان ادامه دارد!

همچنان تنهام! نمیدونم خدا اول نیاز به یار و عشق به اون رو تو آدم کار گذاشت یا اول برنامه حوا رو چید. ولی به هر حال این خدا هم خوب مارو گذاشته سر کار. مثل این کسایی که از طرح مسائل پیچیده خوششون میاد یه آدم درست کرده با هزار تا سوراخ سنبه (اشتباه نشه، فقط تعداد معدودیش فیزیکیه و اصل کاریاش متافیزیکین!) بعدش هم صدها برابرش راه و روش و مسائل جنبی ریخته. آخرشم انداختش توی این هزارتوی پیچیده که حالا بیا برو گلیمتو از آب بکش!! بعدشم هزار توقع داره از آدم.

بابت یک سری از این آینده نگریها، در کنار آدم، حوا هم آفریده که اونم مثل این همدرده و خلاصه حداقل یکم با هم خوشن. حالا هم که حوای عزیز مارو فرستاده اون سر دنیا و داریم دوران غیبت رو میگذرونیم! غیبتش صغری و کبری هم نداره فعلا غیبت حواست.
ای بابا منو چه به جفنگ گفتن. اونم وقتی که حالش نیست. ختم کلام، دلم واسشون تنگ شده. خوبه که اینقدر فشار کار هست که نمیذاره آدم خیلی یاد چیزای دیگه بیفته وگرنه سخت تر بود.

آدم